گلاسر در عصر بحران اجتماعی و از خود بیگانگی در جهان به این نکته پی
برد که اساس تمام مشکلات مردم ناشی از کمرنگ شدن پیوند عاطفی بین آنهاست.
افرادی که خود را گم کردهاند و سرگردان به هر تخته پارهای چنگ میزنند تا
چند صباحی زنده بمانند باید به ساحل واقعی نجات برسند. گلاسر به این نتیجه
رسیده است که انسانها بر خلاف دیدگاههای سنتی درمانی چیزی بیش از غرایز،
امیال و عادات هستند. انسانها انتخاب میکنند ، تصمیم میگیرند، تغییر
میدهند، خودشان را بررسی میکنند.تأکید نظریه گلاسر این است که میخواهد
افراد را از کنترلهای بیرونی رها کند وبه کنترل درونی برساند. افرادی که
ارتباط میان رفتار و پیامدهای آن را میفهمند از کنترل درونی برخوردارند در
واقع این افراد با ور دارند که میتوانند بر محیط خود تأثیر بگذارند.
مقوله کنترل درونی در محیط خانه سبب هویت توفیق و در محیط مدرسه سبب پیشرفت
تحصیلی، نمرات بالا، پشتکار و تلاش و توجه به تکالیف میشود.